پنج سال
شصت ماه
چهارصد و بیست هفته
هزار و هشتصد و بیست و پنج روز
چهل و سه هزار و هشتصد ساعت
دو میلیون و ششصد و بیست و هشت هزار دقیقه
صد و پنجاه و هفت میلیون و ششصد و هشتاد هزار ثانیه
بسه دیگه .
همچین زمان کمی نیست!
تا چقدر میتونیم دووم بیاریم !؟
چقدر اهل خطریم !؟
یاد اون شعره افتادم که میگه محبوب من مبادا مرد خطر نباشی !
خطاب به خودم
هه پسر ! بازیگر خوبی میشی !
میای وسط هال و از بازی پینگ پونگ کفترها حرف میزنی و مثل همیشه به این سریال های صد من یه غاز تلویزیون میخندی و واسه بابات تعریف میکنی که ایفون یه "سیری" داره که هرجا بگی میره ! بعدم بابات درحالی که وسط هال دراز کشیده نیگات میکنه میگه عاره!
ولی اون ور ماجرا رو کی میبینه که میای پا وبت و اهنگ شجریان رو میذاری پلی بشه و شجریان هی تو گوشت بخونه "او می کشد قلاب را " و فکر و خیالا نذارن یه دقیقه رو این کلمه های کوفتی تمرکز کنی و دلشوره تمام وجودتو بگیره و گوله گوله اشک تو چشات حلقه بشه و بری دستشویی اب به روت بزنی و هی که از دستشویی میای بیرون بگی وای چقد گرمه :)
.
درباره این سایت